محل تبلیغات شما
*در حیــاط خـانــه ی مــن* در حیاط خانه ی من، حوض آبیست پر از آب صداقت، پر از انوار محبت، در حیاط خانه ی من، گربه ای آرام خفته، که در افکار لطیفش، ماهی جایی ندارد. آن طرف تر سمت دیوار، سرو نازی تکیه داده، گفت و گویی دارد اینک با نسیم صبحگاهی، به چه نازی سرو پای بسته در بند، من همینک شاد شادان، رقص رقصان، رسته از در بند بودن، از لب جویی گذشتم، پای یک کودک نشستم، در درون فرفره با ناز گشتم، آمدم اکنون کنارت، تو همیشه پای در بند تکیه دادی رو به دیوار، سرو

* قصه گوی هر شب من *

* دلم یک خواب کودکانه می خواهد*

* ما آدم های دهکده ی جهانی *

ی ,سرو ,پای ,دیوار، ,بند ,نازی ,ی من، ,خانه ی ,در بند ,پر از ,*در حیــاط

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دکتر حسن اسماعیلی